خانواده و همسران

بررسی نکات صحیح در رابطه زوجین و تاثیر رابطه زناشویی در زندگی و بارداری و تربیت فرزندان

خانواده و همسران

بررسی نکات صحیح در رابطه زوجین و تاثیر رابطه زناشویی در زندگی و بارداری و تربیت فرزندان

علل دروغگویی در کودکان و راهکارهای مقابله با آن

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net
دروغگویی مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی علل و انگیزه‌هایی دارد. یکی از انحرافاتی که موجب شکایت والدین از فرزندان خود می‌باشد، دروغگویی است. اکثر والدین از این شکایت دارند که فرزندانشان، با وجود اینکه از هیچگونه رسیدگی در تربیت وی قصوری به عمل نمی‌آید، دروغگو بار آمده یا مغلطه و اغراق می‌کنند. آنان از این بابت ناراحتند که آدمهای متدینی هستند، پرهیزگارند، دروغ نمی‌گویند. لقمه حرام نمی‌خورند و برای تربیت صحیح کودکان حتی‌المقدور از تمام امکانات تربیتی استفاده می‌کنند، او را از بچه‌های دروغگو و کم تربیت دور نگه می‌دارند، برای راستگویی تشویق می‌کنند، ولی با این وصف چرا باید دروغگو از آب درآید.

ریشه خالی بندی کجاست؟
اگر ریشه های خالی بندی و دروغگویی را دنبال کنید، آن را در حقارتها، کمبود محبتهای بی قید و شرط و عدم تشویق خواهید یافت. لذا اگر می خواهید با این بیماری روانی مبارزه کنید، باید فرد بیمار را بدون قید و شرط دوست داشته باشید. نقاط مثبتش را پیدا کنید و مورد تحسین و تمجید قرار دهید. باید به او بفهمانید که خودش همان طوری که هست محترم و با ارزش است. به او نشان دهید که فردی مفید و گرامی است. فرد دروغگو اگر یاد بگیرد به همان چیزهای راستی که دارد افتخار کند و به خودش همان طوری که هست ببالد، دست از دروغگویی برخواهد داشت.

مشکل اصلی خیلی از والدینی که فرزندان دروغگو بار می آورند، در نوع نگاهی است که به مسائل پیرامون خود دارند. مثلا ممکن است یک پدر از شغل خودش شرمنده باشد و این احساس شرمندگی را به همسر و فرزندانش هم منتقل کند و باعث احساس حقارت آنها هم بشود. حال اگر این پدر نگاه ظاهر بینانه ی خود را عوض می کرد و از شغلش به خاطر شرایط پایین اجتماعی اش گله مند نبود بلکه به اجر معنوی و ارزش واقعی آن اهمیت می داد و همیشه از آن با افتخار یاد می کرد، همسر و فرزندش هم دچار بیماری مسری او نمی شدند.

ناتوانی یکی از علل دروغگویی
دروغگویی مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی علل و انگیزه‌هایی دارد که یکی از آنها ناتوانی می‌باشد. وقتی که شما کودک را ترس مسایل موهوم، در منزل در حال اسارت و به صورت زندانی نگه داشته اید و آزادیهای او را ندانسته از دستش می‌گیرید و همراه خشونتهایی که از خود بروز می‌دهید او را در احساس عجز و ناتوانی غوطه‌ور می‌سازید ناچار است که از دست شما و ستمکاریهایی که مسبت به وی روا می‌دارید بگریزد و امیال و غرایز خود را به نوعی و به هر نحو ممکن ارضا نماید و برای این کار ناگزیر است که در مقابل شما به دروغ متوسل شود.

مادر می‌گوید با "الف" بازی نکن زیرا "الف" کودک بی‌تربیتی است. اما کودک وقتی از منزل خارج می‌شود و در کوچه "الف" می‌بیند. بنابه نیازهای غریزی و عاطفی، یا با او صحبت می‌کند. به بازی مشغول می‌شود و بعد که زمان برگشتن به منزل فرا رسید به محض ورود به خانه، مادر می‌پرسد: در کوچه با چه کسی بازی می‌کردی؟ جواب می دهد با "ج" زیرا اولا دلش می‌خواهد مادر را راضی نگهدارد و خود را حرف شنو نشان دهد. ثانیا دلش نمی‌خواهد که مادر با علم و اطلاع از اصل قضیه به ممانعت خشونت آمیزی دست بزند لذا به حربه‌ای که در نظر او راحت‌ترین و کارآترین حربه‌هاست یعنی به دروغ متوسل می‌شود.

ترس از والدین به عنوان یکی از علل دروغگویی
بعضی از والدین رفتار خشونت بارتری با فرزندان خود دارند. به کوچکترین بهانه آنها را کتک می‌زنند در مقابل دیگران پرخاش و تحقیرشان می‌کنند به خیال اینکه با خشونت و پرخاش و تنبیه و نیش زبان خواهند توانست جلو انحرافات روانی کودک را بگیرند. اینگونه خانواده‌ها علاوه بر اینکه نمی‌توانند کار مثبتی به عنوان کامل بازدارنده از انحرافات در تربیت کودک خود انجام دهند بلکه یا باعث می‌شوند که ترس کودک به تدریج ریخته و کارهای خلاف خود را با جرات و جسارت بیشتری انجام دهد.

یا اینکه والدین را مثل دژخیم چاق به دست بالاتر خود احساس کرده و از ترس آنان بنابه مختصات زمانی و مکانی متوسل به دروغ گردد و کودکی که از ترس و اجبار فرامین والدین را می‌پذیرد و در این فرمان‌پذیری هیچگونه علایق عاطفی از خود بروز نمی‌دهد پایه‌های اخلاقی سست و نااستواری خواهد داشت و در غیاب والدین، چون دیگر حضور ندارند برخلاف آنچه را که میل آنها بوده انجام خواهد داد و رفته رفته به طرف فساد اخلاقی که دروغ نیز یکی از آنهاست کشیده شده و به درجات پایین‌تر انسانی نزول پیدا خواهد کرد. بنابراین بهتر است والدین برای انجام کاری که از فرزندشان می‌خواهند قبل از آن که متوسل به جبر و خشونت شوند میل انجام کار را در دل کودک برانگیزانند تا در چنین صورتی لزوم خشونت نیز از بین رود.

کودک به خاطر ترس از کتک خوردن و خشونتهای والدین، کم‌کم از آنان فاصله گرفته و خود را جدا احساس می‌کند و گاه گاه در بعضی از موارد توسل به دروغ می‌گردد زیرا احساس می‌کند که اگر راست بگوید والدین در اثر عصبانیت کتکش خواهند زد چوب اجبار و خشونت را کنار نهید و بگذارید کودکتان با داشتن کمی آزادی عمل و احساس استقلال خود را فرد محترمی در اجتماع خانوادگی به حساب آورد. دیگر در این صورت لزومی ندارد که او با دروغ گفتن به خانواده خود خیانت کرده باشد.

خودنمایی یکی از علل دروغگویی
بعضی از کودکان به خاطر خودنمایی متوسل به دروغ می‌شوند اینان کودکانی هستند که مورد توجه والدین و اطرافیان قرار نمی‌گیرند، هر کاری می‌کنند کسی، نیست که مشوقشان باشد و به حسابشان بیاورد و یا لااقل بفهمد که آنان چه کاری می‌کنند و چه می‌گویند و چه می‌خواهند. پدر یا مادر به علت گرفتاری‌های شغلی یا مشکلات خانوادگی کاری به کار آنان ندارند و گوششان به حزف آنان بدهکار نیست و اطرافیان نیز به خاطر اینکه در کار دیگران مداخله‌ای نکرده باشند و یه به خاطر سایر ملاحظات و محصولات، کاری کودکان دیگر نداشند.

بالاخره خیال می‌کند که حرفها یا کارهایش مورد پسند والدین یا اطرافیان نیست و به ناچار برای خودنمایی هرچه بیشتر متوسل به دروغ و مغلطه و اغراق شود. گاه دروغگوهای چنان شاخداری می‌گویند که موجب تحریکات منفی عصبی والدین می‌شود و گاه، کارهایی را به دروغ به خود نسبت می‌دهد که از خود قهرمانی بسازد تا بدین وسیله بتواند توجه اطرافیان را به خود جلب نماید و گاه واقعا دست به کارهای خطرناکی می‌زند که با جثه و سن و سالش جور درنمی‌آید.

آنچه که مسلم است اینها همه به خاطر خودنمایی و جلب توجه والدین و اطرافیانی است که اعتنایی به کودک ندارند بنابراین بهتر است کودکان را محترم بدانیم، به حرفهای آنها هرچند که بیجا و بی‌موقع هم باشد گوش فرا دهیم کارهایی را که هر چند به ظاهر کوچک انجام می‌دهند به دیده تحسین و تکریم بنگریم. مشوقشان باشیم تا بعدها کارهای بزرگتر و بهتری انجام دهند، هر از چندگاه و به مناسبتهای مختلف در پیش دیگران تعریف و تمجید تشویق آمیزی از آنها نیابیم.

بگویید به تو افتخار می کنم
هر کودکی نیاز به افتخار کردن دارد. هر کودکی نیاز دارد تا به خودش به تواناییهایش به والدینش و ... افتخار کند. باید به کودکان کمک کنیم تا بتوانند دلایلی برای افتخار کردن به خودشان داشته باشند. باید طوری با آنها رفتار کنیم که احساس حقارت و ضعف و زبونی نداشته باشند. اگر کودکی دائم از سوی والدین یا معلم تنبیه و سرکوب شود اگر چه این تنبیه فقط ملامت کردن باشد، احساس حقارت خواهد کرد و چیزی برای افتخار کردن پیدا نخواهد کرد. چنین کودکی به خیالاتش پناه می برد و امتیازهای خیالی برای خودش در نظر می گیرد و تحت تاثیر فشارهای روانی آن خیالات را به زبان می آورد.

وقتی جلب توجه لازم است
اگر در خانواده ای کودکی کمتر از خواهر یا برادرش مورد توجه والدین قرار گیرد، احتمال دروغ پردازی و خالی بندی اش بیشتر خواهد بود. چرا که این کودک مثل خواهر یا برادرش نمی تواند به خودش افتخار کند و مثل او در خودش چیزی پیدا نمی کند که با آن توجه والدینش را جلب کند. چنین کودکی کم کم به دنیای ذهن و درون پناه می برد و سعی می کند با کمک فضایل نداشته اش جلب توجه کند. یا کودکی که در مدرسه از هم کلاسی هایش به لحاظ درسی یا مالی کم می آورد و نمی تواند لااقل در حد معمول جلوه کند و دائم تحقیر می شود، ممکن است به زودی به هواپیمای نداشته ی پدرش افتخار کند.

از او تعریف کنید
اگر فرزندتان دچار دروغگویی و خالی بندی شده است، احتیاج به محبت بی قید و شرط دارد. باید باور کند که خوب و نازنین است باید باور کند که همین طوری که هست هزار تا امتیاز ارزشمند برای افتخار کردن دارد. از جنبه ها مثبت رفتار و اخلاقش بسیار تعریف کنید. او را مورد نوازش و محبت بیشتری قرار دهید. او را بستایید تا نیازی به افتخارهای واهی نداشته باشد. در حضور او از زندگی و خودتان طوری حرف بزنید تا احساس کند همه چیزش و پدر و مادرش افتخار برانگیزند.

منابع: roshd.ir و tebyan.ir

تاثیر مشاهده فیلم های مستهجن بر روایط زناشویی :

رد پای فیلم های پورنو در زناشویی
سبک زندگی: مینا زنی 29 ساله است ،به کار ویراستاری کتاب می‌پرداخت ، ولی زمانیکه پسرش که چند ماه قبل بدنیا آمد، کار خود را رها کرد تا از فرزندش بیشتر مراقبت کند. او می‌گوید:" الان واقعا احساس بدی دارم. احساس یک آدم شکست خورده! پریشان و عصبی ام" همسرم "کاوه" به طور مداوم فیلم‌های پورنو اینترنتی را نگاه می‌کند. این دفعه اولش نبود که در حال تماشای این جور فیلم‌ها غافلگیرش کردم.

مجله سبک زندگی؛ وقتی موضوع را با وی در میان گذاشتم یکی از بدترین رفتارهایی که تاکنون از وی دیده بودم را به نمایش گذاشت و دعوای سختی کردیم. بعد از ساعت‌ها دعوا و جدل، قول داد که دست از این عادت زشتش بردارد، اما بعدا فهمیدم که دارد مرا فریب می‌دهد!

پس احساس مسئولیت یک شوهر در قبال همسر و فرزندش چه می‌شود؟به من گفت به خاطر اینکه من هیچ وقت رابطه زناشویی با وی را دوست نداشتم رو به تماشای این نوع فیلم‌ها آورده است، اما دروغ می‌گوید ما قبل از اینکه فرزندمان بدنیا بیاید ، رابطه زناشویی خوبی داشتیم اما به نظر می‌رسد این جور رابطه‌ها همسر من را ارضا نمی‌کند. متاسفانه مدتی است که تماشای فیلم‌های پورنو بیشتر شده است درحالی که حتی جوامع غربی که تا چندی پیش، تماشای این فیلم‌ها را نه‌تنها بی‌ضرر، بلکه از بعضی جنبه‌ها مفید می‌دانستند، اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که تاثیرات مخرب این فیلم‌ها تاحدی است که باید در زمینه عدم گرایش به آنها، خصوصا در سنین نوجوانی، فرهنگ‌سازی و اقدام قانونی کنند.

شاید عجیب باشد ولی ریشه بسیاری از مشکلات زناشویی تماشای همین فیلم‌های پورنو است؛ زنان زیادی هستند که با ناامیدی تلاش می‌کنند زندگی‌شان را حفظ کنند ولی نمی‌دانند چطور باید این کار را بکنند درحالی که همسرشان نسبت به آنها کاملا سرد است یا در رابطه زناشویی توقعات غیرمنطقی دارد، هیچ‌وقت از او راضی نیست و او را کسل‌کننده و بدون جذابیت می‌داند. 

فیلم‌های پورنو مرکز مربوط به هیجان جنسی را در مغز فعال می‌کند. وقتی به ارگاسم منجر شود، یک واکنش شیمیایی اتفاق می‌افتد و انتقال دهنده های عصبی آزاد می‌شوند. بیننده با تکرار این عمل، درواقع به مغزش آموزش می‌دهد که تنها زمانی فرمان تحریک جنسی بدهد که محرکش یک تصویر، ایده یا ویدئو باشد نه همسر فرد

تماشای فیلم های پورنو می تواند اثرات بسیار جبران ناپذیری بر زندگی زناشویی همسران بگذارد. به هرحال بسیاری از این تبعات منفی برای هر دو گروه زنان و مردان یکسان است. این اثرات عبارتند از:

  

- نقش بستن تصاویر جنسی در مغز

یافته‌های روان شناسان نشان می‌‌دهند که خاطرات تجربه‌هایی که به هنگام تحریکات احساسی (مثل تحریک جنسی) رخ می‌‌دهند، توسط هورمون غده آدرنال در مغز می‌‌نشینند و پاک کردن آنها دشوار است. این فرض می‌‌تواند تا حدودی اثر اعتیاد به هرزه‌نگاری و هرزه‌بینی را توصیف کند. خاطرات نیرومند تحریکات جنسی از تجربه‌های گذشته، خودشان را در صحنه مغز حفظ می‌‌کنند و مرتباً به ذهن خطور می‌‌کنند و فرد را از لحاظ شهوانی تحریک می‌‌کنند. اگر او به هنگام این تخیلات، استمنا کند، باعث تقویت پیوند بین تحریک جنسی و اوج لذت جنسی می‌‌شود که همراه با منظره ویژه یا تکرار پی‌درپی آن صحنه در ذهن خواهد بود.

 

-  تأثیر بر رفتار جنسی

برخی از جامعه‌شناسان آلمانی ادعا می‌‌کنند که «عادت بیمارگونه‌ دیدن عکس‌ یا فیلم‌های پورنو (سکسی)» بر رفتارها و برخوردهای جنسی «معتادان پورنو» تأثیر منفی دارد. تا ‌جایی که این بیماران، از انجام سکس عادی و عشق‌ورزی لذتی نمی‌‌برند. کاربرانی که داوطلبانه برای ترک اعتیاد خود به روانکاو مراجعه کرده‌اند، اعتراف می‌‌کنند که «دیدن پورنو، به بخش جدایی‌ناپذیر ارضای جنسی آنان تبدیل شده است» و آنان نمی‌‌توانند بر «وسوسه و نیاز» دیدن این تصاویر غلبه کنند. بسیاری از زوج‌های جوان در زمان ازدواجشان هردو باکره (بدون تجربه جنسی) بوده‌اند ولی رابطه زناشویی‌شان تنها به دوران ماه عسل محدود بوده و پس از آن فقط هر یکی دو ماه یکبار (آن هم با اصرار زن) رابطه داشته‌اند و دلیلش را عدم تمایل می‌دانند. از مردانی که دوران بلوغشان را با فیلم‌های پورنو می‌گذرانند انتظاری جز این نمی‌رود.

 

- بیننده دیگر نمی‌تواند هیجان جنسی را فقط با همسرش تجربه کند

فیلم‌های پورنو مرکز مربوط به هیجان جنسی را در مغز فعال می‌کند. وقتی به ارگاسم منجر شود، یک واکنش شیمیایی اتفاق می‌افتد و انتقال دهنده های عصبی آزاد می‌شوند. بیننده با تکرار این عمل، درواقع به مغزش آموزش می‌دهد که تنها زمانی فرمان تحریک جنسی بدهد که محرکش یک تصویر، ایده یا ویدئو باشد نه همسر فرد. حال آنکه اگر تا زمان ازدواج صبر کند، تمام این اتفاقات شیمیایی و هورمونی با همسرش برایش رخ می‌دهد و در نتیجه او از نظر احساسی و جنسی کاملا به همسر وابسته می‌شود. البته ممکن است بعضی‌ها به‌رغم تماشای این فیلم‌ها، بتوانند با همسرشان رابطه داشته باشند ولی آن لذت و هیجانی که باید را تجربه نمی‌کنند و شاید نتوانند طعم یک رابطه موفق را بچشند. 

 

- تنبلی در رابطه زناشویی

کسی که لذت جنسی را با دیدن فیلم تجربه می‌کند، دیگر لازم نیست تلاش کند تا کسی را سر شوق بیاورد یا اصلا وظیفه‌ای نسبت به کسی احساس کند. بسیاری از این گروه از مردان، ادعا می‌کنند همسرشان آنها را تحریک نمی‌کند به همین دلیل به او گرایش ندارند، درحالی که متوجه نیستند برای اینکه همسرشان بتواند به درستی نقش محرک را بازی کند، آنها هم باید کارهایی انجام دهند. رابطه این افراد همیشه یک طرفه بوده چون هرگز مجبور نبوده اند کسی را راضی کنند بنابراین درک نمی‌کنند رابطه زناشویی یک عمل کاملا دوطرفه است که آنها هم در مقابل وظیفه دارند موجبات هیجان و لذت طرف مقابل را فراهم کنند. 

 

- ملاطفت و ابراز مهر حین رابطه زناشویی را دشوار می‌کند

رابطه جنسی به خودی‌خود تاحدی مستعد خشونت، بی‌عاطفگی و جبر است، پس در رابطه زناشویی داشتن رفتار ملاطفت‌آمیز بسیار مهم است اما از آنجا که فیلم‌های مستهجن اغلب خشن هستند، کاربران این فیلم‌ها، ابراز محبت حین رابطه را بلد نیستند؛ مغز آنها عادت کرده به اینکه لازم نیست برای تحریک کردن همسرشان تلاش و ابراز محبت کند. برای این افراد رابطه جنسی امری کاملا جدا از احساسات عاطفی و مهرورزی است.

 

- کاهش اعتماد به نفس

تماشای فیلم‌های جنسی با توجه به رفتارهای اغراق‌آمیز بازیگران کم‌کم باعث می‌شود زوجین درباره طبیعی‌بودن عملکرد جنسی خود دچار تردید شوند و خود را بسیار ضعیف‌تر از آنچه هستند، بپندارند و از روابط زناشویی بیش از گذشته فاصله بگیرند.

 

- مقایسه منفی

به دنبال مشاهده این‏گونه فیلم‏ها، افراد مجرد در آینده به مقایسه آنچه در فیلم دیده‏اند و آنچه از همسر خود سراغ دارند می‌‏ پردازند جذابیت‌های اغراق‌آمیز و تصنعی چنین فیلم‌هایی گاهی باعث می‌شود جذابیت‌های همسر، کمرنگ شده و یا  آنکه  نقایص و کمبودها و ضعفهای احتمالی خود و همسر خویش در ذهن فرد برجسته شده ، چه بسا با تشدید بی‌میلی جنسی همسر، میزان فعالیت جنسی زوجین از مقدار فعلی نیز کمتر شود.

 

- تقلید

برخی رفتارهای بازیگران این فیلم‌ها با وجود جذابیت‌های بصری، گاه بسیار دردناک و آسیب‌زننده است و زوجین ناآگاه که سعی در تقلید از آن دارند، موجب بی‌رغبتی همسر به روابط زناشویی می‌شود.

 

- وابستگی

هرچند در ابتدای امر زوجین با قصد بهبود روابط فیمابین به تماشای چنین فیلم‌هایی می‌نشینند اما در ادامه، یکی از زوجین یا هر دو متوجه می‌شوند که اگر در گذشته وقتی را برای با هم بودن صرف می‌کردند اکنون همه یا بخشی از آن وقت را برای دیدن انواع و اقسام فیلم‌های مستهجن پر می‌کنند و به این ترتیب، فیلم‌هایی که قرار بود باعث نزدیکی بیشتر زوجین به یکدیگر شود اکنون عاملی برای فاصله بیشتر آنها از یکدیگر شده است.

ملاک های اصلی ازدواج که باید آنها را جدی گرفت

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
ازدواج کردن مثل هر کار بزرگ و مهم دیگری، نیاز به آماده شدن دارد. اگر نتوانید از ابتدا خود را برای یک انتخاب مهم آماده کنید و توانایی پذیرفتن مسئولیت ها را نداشته باشید، هیچ وقت ازدواج موفقی را تجربه نخواهید کرد. به یاد داشته باشید که هدف اصلی ازدواج، رسیدن به آرامش است.

گاهی سختگیری بی جا، منجر به مجرد ماندن طولانی مدت می شود اما کسانی هم که مواردی مثل جذابیت، خصوصیت های فرهنگی و اجتماعی، تعهد و قابلیت های طرف مقابل را در نظر نمی گیرند، در آینده امنیت لازم را در زندگی زناشویی شان احساس نخواهند کرد و در نهایت پایه های سست این زندگی روزی فرو خواهد ریخت. دکتر آذین، مشاور خانواده و سلامت جنسی می گوید با وجودی که مهم ترین رکن هر جامعه ای خانواده است اما به یاد داشته باشید که هدف اصلی ازدواج، رسیدن به آرامش است. اگر روز به روز آمار طلاق در جامعه بالا می رود، به این علت است که در بسیاری از ازدواج ها ملاحظات لازم در نظر گرفته نمی شود.

ملاک های ازدواج برای هر فردی متفاوت است

دختر و پسری که قصد ازدواج دارند در وهله اول باید بدانند که قرار نیست فقط یک "آدم خوب" پیدا کنند. چرا فقط خوب بودن کافی نیست؟ بگذارید موضوع را با مثالی روشن کنیم؛ مثلا در مشاوره پیش از ازدواج وقتی از دخترخانم سوال می شود که اگر پسری به خواستگاری شما بیاید که پاک باشد، خانواده دار باشد، با اخلاق باشد، متعهد باشد یا هر ویژگی را که مد نظر شما هست داشته باشد ولی این آقا یک ویژگی دیگر هم دارد؛ اینکه او فوق العاده خسیس است، آیا باز هم با او ازدواج می کنید؟ پاسخ اغلب دخترخانم ها منفی است یا مثلا به آقاپسری بگویند دختر خانمی هست پاکدامن، محترم، دارای خانواده خوب و همه ملاک های شما برای ازدواج را دارد ولی بدبین است و اگر چند دقیقه دیر به منزل برسید باید به او جواب پس بدهید، آیا شما می توانید با این فرد زیر یک سقف زندگی کنید؟

مسلما اکثر افراد نمی پذیرند. مگر اینکه عاشق باشند و چشم هایشان را روی خیلی از مسائل ببندند؛ مثلا یکی از مواردی که زوج ها حتما باید راجع به آن صحبت کنند دیدگاه هایشان در خصوص زندگی جنسی است. این روزها تامین خواسته های جنسی بیش از گذشته برای افراد اهمیت پیدا کرده است و برای برخی حتی از جمله ملاک های مهم ازدواج محسوب می شود. پس تنها پیدا کردن یک آدم خوب کافی نیست؛ اگرچه ملاک های ازدواج برای هر فردی متفاوت است ولی در ادامه به بررسی ملاکهای اصلی ازدواج که حتما باید مورد توجه قرار بگیرد، می پردازیم:

جذابیت
برای یک ازدواج موفق دو طرف باید در خصوصیاتی ۷۰ ،۸۰ درصد اشتراک داشته باشند و برای مدیریت این ۲۰ تا ۳۰درصد اختلاف نظر یا خصوصیاتی که کاملا مدنظر دیگری نیست که حتی در بهترین انتخاب ها هم وجود دارد (همچنین ناملایمات غیرقابل گریز زندگی پیچیده امروزی)، لازم است زوج ها ضمن داشتن مهارت های ارتباط موثر از روش های مناسب حل مساله هم استفاده کنند اما الزامات برای شروع یک زندگی مشترک چه باید باشد؟ در درجه اول برای دو فردی که می خواهند زیر یک سقف بروند جذابیت مهم است. اینکه از هم خوششان بیاید. گاهی اصلا مشخص نیست دو نفر چطور جذب هم می شوند و از چه چیز هم خوششان می آید! البته جنبه های جنسی حتما در آن دخیل هستند.

برخی اوقات هم جنبه های رفتاری و اخلاقی باعث جذب آدم ها به هم می شود اما این موضوع بیشتر به سلیقه های شخصی افراد بر می گردد. البته ۸۰،۷۰ درصد خصوصیاتی که برای شما مهم است حتما باید وجود داشته باشد تا احساس خوبی داشته باشید از اینکه این فرد در کنار شما راه می رود، صبح که از خواب بیدار می شوید چهره او را می بینید و ...

خصوصیت های شخصیتی
نباید به دیگران برچسب باشخصیت یا بی شخصیت بزنیم. اتفاقی که متاسفانه در جامعه بسیار رایج است؛ مثلا یک نفر بر اساس خصوصیت های شخصیتی اش می تواند بازاریاب خوبی شود یا فردی ممکن است معلم یا هنرپیشه موفقی شود. در واقع رگه های شخصیتی (نه اختلال شخصیتی) کارکرد خودشان را دارند. بسیار مهم است کسی که یک عمر قرار است با او زیر یک سقف زندگی کنید به لحاظ شخصیتی چه خصوصیاتی دارد. حتما باید به خصوصیات شخصیتی طرف مقابلتان فکر کنید. تشخیص اختلالات شخصیتی به عهده متخصصین امر است اما رگه های شخصیتی را با تعاملات روزمره هم می توان تا حدودی شناخت.

هر فردی رگه های شخصیتی متفاوتی دارد؛ مثلا ممکن است فردی بسیار دقیق باشد و از ماه ها قبل برای همه اقداماتش از جمله یک سفر برنامه ریزی کند و در شغل خود هم بسیار منظم و موفق باشد؛ اما همین فرد نمی تواند با خانمی که عاشق اتفاقات و گردش های بدون برنامه و پیش بینی نشده است به تعامل برسد. این دو نمی توانند توقعات هم را برآورده کنند اما هر یک از این دو نفر می تواند با فرد دیگری زندگی سازگار و دلچسبی داشته باشد. پس تناسب خصوصیت های شخصیتی و نه الزاما یکسان بودن رگه های شخصیتی، بسیار مهم است.

خصوصیت های فرهنگی
باز هم نمی توان برچسب بی فرهنگی به کسی زد. در هر جامعه ای خانواده های مختلف با خصوصیات و رسم و رسوم متفاوتی وجود دارند. انتخاب ها باید سنخیت و شباهت داشته باشند. اینکه ما همدیگر را دوست داریم و پسندیده ایم و اگر تشابهی هم نداریم با هم کنار می آییم، گاهی فقط در حد حرف است! حتما یک سری از ویژگی های فرهنگی آن خانواده وارد زندگی زناشویی شما می شود. بالاخره آن دختر یا پسر در همان خانواده بزرگ شده اند. بدون قضاوت سعی کنید به شناخت درستی نسبت به فردی که پسندیده اید برسید. قرار نیست آدم ها در طول زندگی تغییر خارق العاده ای داشته باشند. اصلا وظیفه زن و شوهرها تغییر دادن یکدیگر نیست. ممکن است آدم ها در کنار هم تغییرات مثبتی داشته باشند و ممکن است اینگونه هم نباشد.

پس با همین آدمی که هست و می بینید، قرار است ازدواج کنید. البته قطعا در ادامه زندگی تغییراتی حتی در خصوصیت های شخصیتی، الگو و سبک زندگی پیش می آید. زن و شوهرها به هم نزدیک می شوند اما این اتفاق الزامی نیست. اگر به فکر تغییر طرف مقابل تان هستید باید بدانید که چنین تضمینی وجود ندارد؛ بنابراین به احتمال زیاد در آینده حتما دچار تنش و تعارض خواهید بود. پس باید به خصوصیت های فرهنگی خود فرد و خانواده طرف مقابل توجه شود و در مجموع پذیرش نسبی وجود داشته باشد؛ مثلا اگر پسری از یک خانواده مذهبی به خواستگاری خانمی از خانواده ا ی می رود که به اصول مذهبی اعتقادی ندارد، از الان مسائلی را که بعدها برایش پیش می آید باید پیش بینی کند.

تعهد و مسوولیت پذیری
ازدواج پیمانی است که بحث تعهد و مسوولیت پذیری در آن بسیار مهم است. فقط هم به این معنا نیست که دو طرف خدای ناکرده به هم خیانت نکنند بلکه باید بدانند در ازدواج تعهدات و مسوولیت های متفاوتی تعریف می شود. این را درک کنید که دیگر همان فرد دوران مجردی نیستید و در مقابل فرد و زندگی دیگری مسوول هستید. بسیاری از زندگی هایی که دچار فروپاشی می شوند به این دلیل است که زن یا شوهر یا هر دو این مساله را درک نکرده اند. فرد باید این قابلیت را داشته باشد و این مفهوم را درک بکند که قالب زندگی اش از حالت مجردی خارج شده است؛ بنابراین در همان تعاملات پیش از ازدواج باید میزان مسوولیت پذیری طرف مقابل را بررسی کنید.

شایستگی ها و قابلیت های طرف مقابل
این هم موردی نیست که برایش یک نسخه واحد بپیچیم. از نظر هر کسی درآمد، تحصیلات، تمکن مالی، جایگاه اجتماعی و. . . ارزش های متفاوتی دارند. شاید فردی دوست داشته باشد همسرش موقعیت اجتماعی بالایی داشته باشد و در مقابل فردی دیگر به دنبال همسری باشد که در عرف جامعه جایگاه اجتماعی بالایی ندارد اما مستقل یا دارای خصوصیات ویژه ای مثل مهارت ها یا هنر خاصی است. پس مهم است فردی که بررسی می کنید چقدر از ویژگی هایی را که همیشه برای همسر آینده تان در ذهن داشته اید دارد. این مسائل به ظاهر ساده ممکن است در آینده گرفتاری های زیادی را برای شما ایجاد کند.

توجه به خصوصیات ظاهری همسر آینده
دیگر با طرز فکر برخی افراد درگذشته نمی توان به این مساله نگاه کرد که عشق بعدها ایجاد می شود و جذابیت در زندگی مشترک شکل می گیرد یا حتی اینکه قدیم ها دخترخانم تا شب عروسی شوهرش را نمی دید یا. . . این نسخه هایی که بعضا در گذشته از سوی برخی بزرگترها تجویز می شد حداقل در زندگی امروز جوابگو نیست. اگر برای پسری یک سری از خصوصیات در همسر آینده اش، حتی ویژگی های ظاهری مهم است و این خصوصیات به دور از واقع بینی هم نیست، نباید از آن بگذرد. قطعا توجه به این خصوصیات ضریب دارد و توجه بیش از حد به این موضوع مورد تایید نیست. چون ممکن است کسی در ایده آل های ذهنی اش بسیار افراط کند؛ بنابراین در هنگام انتخاب نباید حتی به سلایق جنسی تان بی توجه باشید. فرد در همان جلسه اول آشنایی هم باید برخی جذابیت ها را برای شما داشته باشد.

تا زمانی که یک نفر برخی "آمادگی ها" را در خود رشد و پرورش نداده باشد، لزوماً با یافتن فردی که دارای تمام ملاک های مورد نظرش است، نمی تواند ارتباط پایداری داشته باشد. وقتی این آمادگی ها نباشند، کم کم تنش ها شروع خواهد شد، دو طرف حرف هم را نخواهند فهمید، درگیری ها بیشتر خواهد شد و روزبه روز طرفین از هم دور خواهند شد.

اشتراک پذیری
ازدواج یعنی پذیرش همیشگی فردی که کاملا از شما متفاوت است. روحیات متفاوتی دارد، علایقش فرق می کند و شرایط رشد و پرورش متفاوتی دارد. بنابراین اگر فردیت تان خیلی پررنگ است یا عادت ندارید، سازهای مخالف را بشنوید، هنوز آماده ازدواج نیستید.

افسانه ها و ضرب المثل های عامیانه را کنار بگذارید، اینکه "من و تو باید ما شویم" یا "من و تو یک روح هستیم در دو بدن" به درد ارتباط عاطفی طولانی مدت نمی خورند، در واقع این عقاید نه تنها مفید نیستند، بلکه می توانند به رابطه آسیب هم برسانند. وقتی طرفین رابطه "فردیت" خود را به نفع "رابطه" کنار بگذارند، نه تنها بهبودی در رابطه ایجاد نمی شود، بلکه پس از مدتی نارضایتی از رابطه شروع می شود و اختلاف ها به شکل شدیدتری دیده می شوند.

در رابطه عاطفی سالم، طرفین فردیت دیگری را به رسمیت می شناسند، علایق و نیازهای او را می پذیرند و آن ها را نادیده نمی گیرند. اشکال کار از جایی آغاز می شود که شما توانایی کنار آمدن با تفاوت های طرف مقابل تان را ندارید و بنابراین سعی می کنید که او را شکل خودتان کنید، تغییر دهید و کنترل یا محدودش کنید. ارتباط عاطفی طولانی مدت، نیازمند "سازگاری" و "پذیرش" ویژگی های متفاوت دیگری است. شما قرار است مدتی طولانی با فردی که کاملاً متفاوت با شماست، زندگی کنید، پس به جای جنگ برای تغییر دیگری، پذیرش تان را بالا ببرید.

مهارت سازگاری
هیچ وقت نمی توانید یک ازدواج موفق داشته باشید مگر اینکه مهارت سازگاری و تمایل به مصالحه داشته باشید. در زمان ها و شرایط سخت، آدم ها معمولاً به یکی از این دو روش واکنش می دهند: یا خودخواه می شوند و فقط به خودشان فکر می کنند و یا ازخودگذشته می شوند و فقط به طرف مقابلشان فکر می کنند. اگر از نوع اول هستید، هنوز آمادگی ازدواج را پیدا نکرده اید.

مستقل شدن از خانواده
انسان ها غیر از اینکه "بند ناف جسمانی" دارند، "بند ناف روانی" هم دارند. جنین تا زمانی که در رحم مادر است، نیاز به بند نافی دارد که تمام زندگی اش را از آن می گیرد و درست بعد از تولد، همان چیزی که تمام زندگی اش بود، قطع می شود تا بتواند خودش را با شرایط جدید سازگار کند و به گونه ای دیگر زندگی کند. تا یک جایی از رشد، انسان ها نیاز به حمایت روانی خانواده نیز دارند، این همان "بند ناف روانی" است که ما برای رشد به آن نیازمندیم، حمایت همه جانبه. ولی درست مثل "بند ناف جسمانی"، از یک جایی به بعد باید "بند ناف روانی" را هم قطع کرد، چراکه برای رشد روانی، نیاز به استقلال از خانواده داریم. مخصوصاً برای برقراری ارتباط عاطفی، به نظر می رسد که برخی وابستگی ها به خانواده باید برطرف شده باشد، وابستگی های مالی، وابستگی های عاطفی و وابستگی های حمایتی. پس قبل از برقراری ارتباط عاطفی با دیگری، مطمئن شده باشید که از خانواده مستقل شده اید.

لذت بردن از زندگی
شاید شعاری به نظر برسد؛ اما واقعیت محض است. اگر شما در دوران مجردی احساس شادی نمی کنید و از زندگی لذت نمی برید، احتمالاً با برقراری ارتباط عاطفی نیز اتفاق خاصی نخواهد افتاد. خوشبختی و خوشحالی واقعی چیزی است که از درون به وجود می آید و اتفاق ها و افراد بیرونی لزوماً نمی توانند شما را شاد کنند. اگر شما در دوران مجردی و تنهایی به اندازه کافی نیرومند هستید که با مشکلات و اتفاق ها کنار بیایید، از زندگی لذت ببرید و با ویژگی های خودتان کنار بیایید، احتمالاً با برقراری ارتباط عاطفی نیز می توانید این کار را بکنید.

حریم دو نفره
در این تردیدی نیست که "حریم خصوصی" مهم است، ولی باید این آمادگی را داشته باشید که اجازه دهید دیگری در زندگی روزمره شما وارد شود و برای او زمان بگذارید. در واقع "ارتباط عاطفی" پلی بین زندگی های طرفین است. وقتی افراد به جای کشیدن پل، "دیوار" بین زندگی های شخصی طرفین بکشند، احتمالاً باید منتظر تنش های جدید باشند.

قدرت اعتماد کردن
اعتماد یکی از ضروری تری فاکتورهای ازدواج است. اما بعضی ها فکر می کنند که نمی توان به طور کامل به هیچکس اعتماد کرد، همسر آینده هم از این قاعده مستثنی نیست. اگر شما هم همینطور فکر می کنید، خودتان را برای یک رابطه و ازدواج پردغدغه آماده کرده اید. اعتماد یعنی باور داشتن به اتحاد فرد مقابل با شما. هیچ رابطه ای بدون اعتماد باقی نمی ماند.

برگرفته از: مجله زندگی ایده آل

کارهایی که زن و مرد زمان خروج از منزل وموقع ورود مرد به منزل باید انجام دهند :

شما ساعت‌های طولانی را دور از خانه گذرانده‌اید. وقتی به خانه برمی‌گردید افراد خانواده نیاز دارند با شما ارتباط برقرار کنند، ساعت‌هاست که آنها شما را ندیده‌اند! بنابراین بیاموزید که هر چه سریع‌تر خود را با محیط خانه تطبیق دهید.

رفتار صحیح مرد:
۱) وقتی از محل کار خارج شدید، سطل زباله‌ای پیدا کنید، در کنار آن مکثی کنید و همه افکار و مشکلات مربوط به کارتان را درون آن بیندازید! حالا وقت آن است که ذهن پاکسازی شده‌تان را به سمت خانه سوق دهید. برای خانه خرید کنید، سعی کنید مناسبت‌های امشب را به خاطر بیاورید (تولد، سالگرد ازدواج، یا قرار میهمانی) می‌توانید موقع انتظار پشت چراغ قرمز قوه تخیلتان را به کار بیندازید و سری به خانه بزنید، به تک‌تک اتاق‌ها سرک بکشید و افراد خانواده را در حالی‌که هر یک به کاری مشغول هستند، تجسم کنید. خلاصه هر کاری را که فکر می‌کنید ذهنتان را به سمت خانه می‌کشاند انجام دهید، نگران نباشید: فردا صبح به اندازه کافی وقت برای پرداختن به مسائل کاری خواهید داشت!

۲) انتظار نداشته باشید هنگام ورود به خانه، همسرتان با یک دسته گل منتظرتان ایستاده باشد. او نمی‌تواند همه کارهایش را کنار بگذارد و مدت‌ها چشم‌ به در بدوزد تا شما وارد شوید.

۳) هرگز، هرگز و هرگز کارهای عقب افتاده را به خانه نبرید. شاید این را بارها شنیده باشید، اما مطمئن شوید که به آن عمل می‌کنید. فرصت کوتاه حضورتان در خانه را از افراد خانواده و به‌خصوص همسرتان دریغ نکنید.


۴) از همسرتان بپرسید که آیا روز خوبی را پشت سر گذاشته یا نه. به حرف‌هایش توجه کنید، اما در مورد کارهایش قضاوت نکنید. با او همدردی کنید، بگذارید هر چه می‌خواهد گله و شکایت کند. از اظهار نظر بپرهیزید؛ مگر این‌که خودش از شما بخواهد.

۵) از همسرتان تشکر کنید، این کار جادو می‌کند.

۶) برای این‌که شب خوبی در پیش داشته باشید طرح‌های خلاقانه به کار ببرید. هر شب برای خوشحالی همسرتان کاری هر چند کوچک انجام دهید.

۷) اصلاً خوب نیست که به محض ورود به خانه، به تلویزیون بچسبید و یا پشت روزنامه پنهان شوید!

۸) و مهمتر از همه: حتماً هنگام ورود به خانه لبخند به لب داشته باشید، حتی اگر همه کشتی‌هایتان غرق شده باشد.

بازگشت همسر به خانه,رفتار صحیح مرد, رفتار صحیح زن

رفتار صحیح زن:
این که موقع بازگشت همسرتان به خانه چه کاری انجام دهیداهمیت زیادی دارد. این مسئله تعیین می‌کند که آیا شب خوبی را در کنار هم خواهید داشت یا نه و تقریباً همه زن و شوهرها فقط همین چند ساعت شبانه را برای صحبت کردن و با هم بودن فرصت دارند. پس بهتر است برای هر چه دلپذیرتر کردن آن دست به کار شوید.

۱) همسرتان ساعت‌های طولانی را در محیط کار سپری کرده است. او برای انطباق با محیط جدید، یعنی خانه نیاز به فرصت دارد. انتظار نداشته باشید به محض ورود، بنشیند و درباره مسائل خانه با شما به بحث و گفت‌وگو بپردازد. معمولاً یک فرصت ۲۰ تا ۳۰ دقیقه‌ای کفایت می‌کند.

۲) به حضور همسرتان در خانه اهمیت بدهید. هنگام بازگشت او را تحویل بگیرید. از شما انتظار نمی‌رود هر شب با یک دسته‌ گل منتظر ورود همسرتان باشید، گاهی یک سلام و احوال‌پرسی گرم مؤثرتر است. به هر شیوه‌ای که می‌توانید یا بهتر است بگویم به بهترین شیوه به او نشان بدهید که متوجه حضورش در خانه شده‌اید. به سریال مورد علاقه‌تان خیره نمانید. برای چند دقیقه از آشپزخانه یا اتاق بیرون بیائید.

۳) برای بازگشت همسرتان از قبل برنامه‌ریزی کنید. کارهای مهم و نیازمند توجه و دقت زیاد را پیش از این به اتمام برسانید. به خود فرصتی بدهید تا با همسرتان بنشینید و یک فنجان چای بنوشید. زمان شام را طوری تنظیم کنید که همه افراد خانواده دور هم باشید.

۴) از همسرتان بپرسید که آیا روز خوبی را پشت سر گذاشته یا نه؛ اما از او بازجوئی نکنید و از کنجکاوی‌های بی‌مورد و سئوالات بیش از حد بپرهیزید. در مورد کارهایش قضاوت نکنید فقط گوش کنید؛ مگر این‌که خودش از شما اظهار نظر بخواهد.

۵) اول اخبار خوب را به او بگوئید. تا حد ممکن بدها را سانسور کنید. نگذارید رویدادهای ناخوشایند و یا گله و شکایت‌ها لحظات زیبائی با هم بودنتان را تحت تأثیر قرار دهد.

۶) برای این‌که شب خوبی داشته باشید، طرح‌های خلاقانه به کار ببرید. هر شب فکر تازه‌ای بکنید تا زندگیتان تکراری و ملالت‌آور نشود.

۷) اصلاً خوب نیست که موقع ورود همسرتان به تلویزیون چسبیده باشید و یا در آشپزخانه پنهان شده باشید!

۸) و مهمتر از همه: حتماً هنگام ورود همسرتان به خانه لبخند به لب داشته باشید، حتی اگر کوهی از مشکلات بر دوشتان سنگینی می‌کند.
منبع : دلگرم

عکس های عاشقانه

 خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد :